دانشگاه آزاد اسلامی
واحد دامغان
پایان نامه کارشناسی ارشد رشته حقوق بین الملل(M.A)
موضوع:
تحول در مفهوم توسل به زور و تهدید توسل به زور
استاد راهنما :
جناب آقای دکتر علیرضا جهانگیری
استاد مشاور:
جناب آقای دکتر علیرضا حسنی
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده درج نمی شود
تکه هایی از متن به عنوان نمونه : (ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
مقدمه
توسل به زور همواره در اسناد و مباحث مرتبط با حقوق بینالملل همراه با اصل دفاع مشروع بهکار برده شده است. امروزه و پس از آثار زیانباری که دو جنگ خانمان سوز اول و دوم جهانی بر جای گذاشت، دولتها منع توسل به زور را پایه و اساس روابط خود قرار دادهاند. اینک منع توسل به زور و تحریم جنگ تبدیل به قاعدهای عام گردیده است که تخطی از آن بجز آنگونه که منشور ملل متحد به عنوان یک استثنا آنرا پذیرفته است، مذموم بوده و ممکن است با واکنشی عام مواجه گردد. اگر چه عدم توسل به زور بجز در مقام دفاع مشروع به عنوان یک حق ذاتی و در مقابل یک حمله مسلحانه در عمل و با استناد به مفاهیم جدیدتری در عرصه بینالملل و ناشی از تحولات اخیر، متحول گردیده است. لکن دیوان بینالملل دادگستری به مثابه والاترین و معتبرترین مرجع قضایی، به صراحت وقوع حملهی مسلحانه از سوی یک دولت را شرط اساسی توسل به حق قانونی دفاع مشروع بر شمرده است. یکی از اصول اساسی حقوق بینالملل معاصر، تحریم جنگ و منع تهدید و توسل بهزور در روابط بین کشورهاست، اصلی که در بند(4) ماده (2) منشور ملل متحد مورد تاکید قرار گرفته است.
«کلیه اعضاء در روابط بینالمللی خود از تهدید به زور یا استعمال آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری یا از هر روش دیگری که با اهداف ملل متحد مباینت داشته باشد، خودداری خواهند نمود[1]».
اصل حاکم بر روابط بین کشورها در دوران گذشته همواره مبتنی بر بکارگیری زور بوده است که عامل مخرب روابط و در نتیجه ناقض حقوقبینالملل شناخته شده است.
بهرغم اینکه حقوق بینالملل توسلبه زور و یا جنگ را تحریم کرده است، در مواردی بکارگیری آنرا مشروع و قانونی شمرده است. مخاصمات پرتکرار مناسبات بینالمللی، علیرغم وجود این قاعده عام را میتوان به عدم کارایی قاعده منع توسل به زور نیز تعبیر کرد. پس بیدلیل نیست که مخاصمات مسلحانه بینالمللی، با وجود ممنوعیت توسل به زور، چارچوبی حقوقی به خود بگیرد و در نتیجه، جنگ مفهومی حقوقی پیدا کند.
چنانکه ملاحظه میشود منشور سازمان ملل به عنوان مهمترین سند بینالمللی تنظیم کننده روابط بین کشورها توسل بهزور را در شرایط و چارچوب مشخصی مشروع دانسته است. لکن در سالهای اخیر شاهد اتفاقاتی در نقاط مختلف دنیا بودهایم که به عنوان نقض گسترده حقوق بشر بیان گردید؛ عراق(1991-1990)، سومالی(1993-1992)، بوسنی و هرزهگوین(1994-1993)، رواندا(1994)، هاییتی (1995)، کوزوو(1998)، دارفور(2003) و اخیرا در لیبی.
امروزه و پس از پایان جنگ سرد، شورای امنیت در عراق، کوزوو، افغانستان و اخیرا در لیبی_ گذشته از وقایعی که در این کشورها اتفاق افتاده است_ دست به اقداماتی با دلایل متفاوت زد، دلایلی که به نظر میرسد مفاهیم جدیدی _ علاوه بر آنچه در اسناد بینالمللی بهویژه منشور ملل به عنوان مبنای قانونی و مشروع _ برای توسل به زور بوده است.
«مداخلهی بشردوستانه[2]»در کوزوو و بهکارگیری این مفهوم به عنوان «مسئولیت حمایت[3]» در لیبی و «مبارزه با تروریسم» حتی از طریق «حمله پیشدستانه»[4] در افغانستان و یا « دفاع پیشگیرانه[5]» در عراق از جمله مفاهیمی هستند که اقدام دستهجمعی و کاربرد زور در لوای آنها بکار گرفته شده است. چنانکه گفته شد منشور ملل متحد کشورها را علاوه بر اینکه از کاربرد زور علیه تمامیت ارضی و استقلال سیاسی یکدیگر منع کرده است، این وضعیت شامل ممنوعیت تهدید همدیگر نیز میشود. بنابراین در یک عنوان کلی میتوان بیان داشت: کاربرد زور و نیز تهدید به کاربرد زور در روابط بینالمللی از سوی دولتها علیه یکدیگر، متضمن مسئولیت بینالمللی برای دولت مرتکب است و این عمل نقض قواعد بینالمللی محسوب میشود.
این پژوهش قصد دارد با بررسی مفهوم تهدید بهکارگیری زور و کاربرد زور در دورههای مختلف تاریخی، اقدامات صورت گرفته در کشورهای عراق، کوزوو، افغانستان و بخصوص لیبی را در ارتباط با منشور ملل متحد مورد واکاوی قرار دهد و میزان انطباق آن تصمیمات و اقدامات را با حقوقبینالملل و به خصوص منشور از هنگام تدوین تا دوره معاصر را بررسی نماید. همچنین این پژوهش میخواهد به پرسشهای اساسیای در موضوع کاربرد زور پاسخ دهد که:
آیا مفهوم توسل به زور از هنگام تاسیس سازمان ملل و تصویب منشور، دچار تغییر و تحولاتی شده است؟ اگر پاسخ مثبت است این تغییرات در چه حوزه ها و سطوحی بوده است؟ در صورت منفی بودن پاسخ، آیا اکنون نیاز به ایجاد تغییر و تحول در منشور وجود دارد ؟
در بررسی سوابق، مطالب بسیاری در خصوص کاربرد زور در روابط بینالمللی از سوی کارشناسان و حقوقدانان به رشته تحریر درآمده است. این مطالب عموما پس از وقوع یک واقعه بینالمللی نظیر جنگ یا نقض حقوق بینالملل و یا قاعدهای آمره به نگارش درآمدهاند. مفاهیم اصلی در آن موضوع در چارچوب حقوقبینالملل مورد بررسی قرارگرفته و سعی شده است تا جوانب مختلف حقوقی و عرفی موضوع واکاوی گردیده و از لحاظ انطباق یا مغایر بودن با اسناد مهم بینالمللی بررسی گردند. اگر بگوییم قریب به اتفاق این نویسندگان در مقام حمایت یا مخالفت با واقعهای به ارایه ادله حقوقی یا ضوابط عرفی بینالمللی پرداختهاند، سخن به گزاف نرفته است. به همین دلیل میتوان ادعا کرد که چنین قضاوتهایی در شرایط نامناسب و تحت تاثیر واقعه مذکور بودهاند. از اینرو اعتقاد بر این است که موضوعات حقوقی بخصوص ضوابط بینالمللی که با حاکمیت دولتها ارتباط بسیاری دارد، نیازمند شرایط عادی و بررسی در وضعیت متعادل است. به همین منظور است که اغلب نوشتهها اگر چه سعی کردهاند در چارچوب حقوقی به موضوع بپردازند و نتیجهگیری حقوقی داشته باشند و واقعه را به لحاظ حقوقی رد کنند، ولی در نهایت ناچار شدهاند به لحاظ اخلاقی موضعی متفاوت گرفته و بر خلاف دیدگاه حقوقی که مبنای رفتار بینالمللی بایستی باشد، اقدامی را بپذیرند.
برای دانلود پایان نامه اینجا کلیک کنید
لینک بالا اشتباه است
:: بازدید از این مطلب : 272
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0